جواد شمقدری با اعلام سیاستهای سینمایی سال89، به سرفصلهایی به عنوان برنامههای معاونت سینمایی اشاره کرد که هرکدام از آنها میتواند محل بحث و نظرهای فراوان باشد. یکی از مهمترین فرازهای سیاستگذاریهای جدید بازگشت به سیستم درجهبندی است. در دهه60 مدیریت وقت سینما درجهبندی کیفی آثار سینمایی را در دستور کار خود قرار داد و فیلمها توسط ارشاد درجه «الف»، «ب»، «ج» و «د» دریافت میکردند.
این روال که بیش از یک دهه به طول انجامید، بیشتر مخالف داشت تا موافق. فیلمها براساس سلیقه و برداشت مدیران سینمایی درجهبندی میشدند و گاهی اوقات این درجهبندیها با نظر سینماگران، کارشناسان و منتقدان همسویی نداشت. مثلا در سال66، فیلمهای «سرب» مسعود کیمیایی و «شاید وقتی دیگر» بهرام بیضایی درجه کیفی ب دریافت کردند در حالی که اهالی سینما و منتقدان اعتقاد داشتند این فیلمها جزو بهترین آثار سازندگانشان و برجستهترین تولیدات سالانه سینمای ایران هستند. سالها گذشت و حالا کسی بسیاری از فیلمهایی که در آن سالها درجه کیفی الف را دریافت کردند به یاد نمیآورد ولی «سرب» کیمیایی همچنان دیده میشود، دربارهاش مستند میسازند و جایگاهش را به عنوان یکی از فیلمهای شاخص سینمای ایران در دهه60 ارج مینهند، همچنان که علاقهمندان بیضایی سالهاست حسرت یک «شاید وقتی دیگر» را در کارنامه استاد میخورند.
در آن زمان درجهبندی کیفی فیلمها در سرنوشت اقتصادیشان نقش مهم و مؤثری ایفا میکرد؛ مثلا به فیلمی که درجه ج میگرفت سینماهایی اندک و اغلب نامناسب در تهران داده میشد و زمان اکران هم کوتاه بود. در عوض فیلمهای الف در بهترین شرایط به نمایش عمومی میآمدند. انبوه فیلمهای عرفانی سینمای ایران در دهه60 چون «نارونی» و «نقش عشق» در بهترین سینماهای تهران اکران میشدند (چیزی که حالا سازندگان فیلمهای هنری حسرتش را میخورند) و تولیدات تجاری، معمولا افقهای مطلوب خود را در شهرستانها جستوجو میکردند.
فیلمهایی که ج گرفته بودند حتی اگر در اوج فروش هم بودند پس از پایان مهلت اکرانشان (که گاهی اوقات تنها 2 هفته بود) از پرده پایین کشیده میشدند. سیستم درجهبندی فیلمها و به تبع آن فیلمسازان قرار بود به اعتلای کیفی سینمای ایران بینجامد ولی جدای از اینکه کوشیده میشد فیلمهای تجاری و سطحی در حاشیه قرار گیرند (که همین عمل هم در آن زمان منتقدان جدی داشت)، این ارزیابی کیفی هم خیلی وقتها کارشناسانه صورت نمیگرفت.
حتی گفته میشد که این فیلمسازان هستند که درجهبندی میشوند نه فیلمهایشان و زیاد هم فرقی نمیکند که آنها چه اثری را مقابل دوربین میبرند. تقریبا همه ساختههای جنجالیترین کارگردان سینمای ایران در آن دوران (که مورد حمایت مدیران سینمایی نیز قرار داشت اما حالا اسمش را هم نمیشود برد) «الف» گرفتند و در عوض گویی بر پیشانی کارگردانانی چون کیمیایی و بیضایی مهر فیلمساز «ب» نقش بسته بود. به تدریج خود طراحان درجهبندی آثار نیز به ایراد کار خود پی بردند و تغییراتی در آن ایجاد کردند، هرچند تا زمانی که سیفالله داد بر مسند معاونت سینمایی نشست درجهبندی فیلمها حفظ شد.
حالا و پس از گذشت بیش از یک دهه، قرار است این سیستم به شکلی دیگر احیا شود. شمقدری از لزوم حرکت به سمت استانداردها گفت و از گروهبندی فیلمها و سازندگانشان به عنوان راهکاری برای رسیدن به این هدف نام برد. این گروهبندی محدودیتهایی را برای اهالی سینما به همراه خواهد داشت. تهیهکنندهای که آثارش در گروه الف قرار گیرد، میتواند سالانه 3 فیلم بسازد که این نهتنها امتیاز نیست بلکه نسبت به گذشته گامی محدودکننده نیز محسوب میشود. پروانه تهیهکنندهای که فیلمهایش 2بار پیدرپی در گروهبندی 4 قرار گیرد نیز باطل خواهد شد.
فکرش را بکنید اجرای چنین سیاستی در فضای امروز سینمای ایران چه حاصلی را به بار خواهد آورد؟ با توجه به کیفیت فیلمهای ایرانی به نظرتان اگر این سیاست درست اجرا شود چند تهیهکننده میتوانند به بقای خود امیدوار باشند؟ نام فیلمهایی که همین یکسال اخیر ساخته شده یا پروانه ساخت گرفتهاند را مرور کنید، با چنین تولیداتی گروهبندی قرار است چه نتیجهای را به همراه داشته باشد؟
نکته مهم اما شیوه اجرای این قانون خواهد بود. چه کسانی و براساس چه معیارهایی قرار است کیفیت فیلمها را محک بزنند! آزمودن دوباره سیاستهایی که گذر زمان اشتباه بودنشان را ثابت کرده، چه دستاوردی قرار است برای سینمای ایران به ارمغان بیاورد؟
کارگردانان در کانون بحران
اعضای شورای مرکزی کانون کارگردانان در حالی علیرضا رئیسیان، رئیس کانون را برکنار کردند که تنها یک هفته تا پایان دوره ریاست وی باقی مانده بود. از 9عضو شورای مرکزی کانون کارگردانان، 8نفر پای برگهای که حکم برکناری رئیسیان را میداد امضا کردند. آن یک نفر باقیمانده هم خود رئیسیان بود. در میان اعضای شورای مرکزی کانون هم نام محمدمهدی عسگرپور، مدیرعامل خانه سینما دیده میشود، هم فیلمسازانی چون رضا میرکریمی و عبدالحسن برزیده که سینماگران همسو با شخص مدیر عامل هستند و هم نام کارگردانانی چون احمد امینی و محمدعلی سجادی. جالب اینکه حتی کامران قدکچیان که کارگردان با سابقه سینمای تجاری است نیز پای برگه برکناری رئیسیان را امضا کرده است.
این اتفاقنظر در کنارگذاشتن رئیس کانون کارگردانان از سوی شورای مرکزی در حالی است که به نظر میرسد رئیسیان همچنان از حمایت بدنه کارگردانان سینمای ایران برخوردار است. حتی اگر گزارش یکی از خبرگزاریها درباره برکناری رئیسیان را جهتدار و کارگردانانی که در این گزارش از آنها نظر خواسته شده بود را گزینشی فرض کنیم، باز در این نکته تردیدی وجود ندارد که در این خصوص میان کارگردانان سینمای ایران اختلاف نظر جدی وجود دارد. علیرضا رئیسیان که فیلمهایی چون «ریحانه»، «سفر» و «چهل سالگی» را در کارنامه دارد و 8 سال ریاست کانون کارگردانان سینما را برعهده داشته؛ کانونی که در اوج اختلافات دیگر اصناف (به خصوص صنف تهیهکنندهها) معمولا منسجم و یکپارچه عمل کرده و حالا دچار مشکل شده است.
جالب اینکه هر دو طرف دعوا، وعده دادهاند در مجمع عمومی که این هفته برگزار میشود افشاگری خواهند کرد. رئیسیان معتقد است بدنه اعضای کانون کارگردانان از او حمایت میکنند و میگوید شورای مرکزی علیه او توطئه کرده و حتی با اشاره به جانشینی که به جایش منصوب شده پای یکی از طیفهای تهیهکنندگان را نیز به ماجرا باز کرده است. از سوی دیگر همایون اسعدیان، جانشین رئیسیان نیز میگوید در مجمع عمومی مستنداتی را ارائه خواهد کرد.
در حالی که رئیسیان این روزها با رسانهها گفتوگوهای زیادی کرده، به نظر میرسد اعضای شورای مرکزی ترجیح دادهاند با او وارد جنگ لفظی نشوند و فعلا سکوت کنند. پیداست که مجمع عمومی کانون کارگردانان این بار پر از حاشیه و جنجال برگزار خواهد شد، آن هم در شرایطی که در همه این سالها کانون کارگردانان یکی از کمحاشیهترین اصناف سینمایی بوده است و ثبات مدیریتیاش با 8سال حضور رئیسیان به عنوان رئیس کانون، خود نشان دهنده یکپارچگی کارگردانان در برابر چند دستگی تهیهکنندگان بود.
روزگاری اتحادیه تهیهکنندگان پرنفوذترین و قدرتمندترین صنف حاضر در خانه سینما بود ولی در نهایت اختلاف اعضا به تشکیل تشکلهای موازی منجر شد. حالا این تشکلهای مختلف در شورای عالی تهیهکنندگان گردهم آمدهاند و آرامش نسبی حکمفرما شده ولی دیگر از قدرت و نفوذی که روزگاری اتحادیه داشت، خبری نیست. آیا چنین سرنوشتی در انتظار کارگردانان است؟
تهران امروز
«طهران: روزهای آشنایی» در تداوم مسیر «مهمان مامان» تصویری متفاوت از خالق «دایره مینا» و «هامون» ارائه میدهد. فیلم- خوب یا بد- از مهرجویی تازهای حکایت دارد که حالا دیگر دربند داستان تعریفکردن هم نیست. او فیلمی درباره تهران ساخته و کوشیده تا از پایتخت، تصویری روشن ارائه دهد. «روزهای آشنایی» از مهربانی و لزوم همدلی میگوید؛ امیدوارانه به زندگی و جهان هستی مینگرد و از تلخی «هامون»، «بانو»، «بمانی» و «سنتوری» خبری نیست.مهرجویی اینبار دنبال تفاهمی است که مدتهاست آن را گم کردهایم.
از توانمندی حرفهایاش هم آنقدر خوب استفاده میکند که تماشای فیلم به تجربهای لذتبخش تبدیل شود. در این تهرانگردی فیلمساز با تجربه و صاحب سبک ما همه چیز رویایی و شیرین به نظر میرسد. اینکه فیلم تا چه حد رویاپردازانه است، تا چه حد از نظر درونمایه نزدیک به برخی محصولات سینمایی عامهپسند دهه40 است و تا چه حد تصویری اسنادی از تهران امروز ارائه میکند به کنار، «طهران: روزهای آشنایی» شادابی و سرزندگی خالقش را در این روزگار به نمایش میگذارد و حس شیرین و مطلوبی به مخاطبش منتقل میکند.
خوشبینی فیلم هم اگر افراطی به نظر میرسد، «تهران: سیمآخر» کرمپور، اپیزود دوم «طهران، تهران» میتواند روی دیگر سکه را عیان کند؛ اپیزودی که از نظر لحن، حال و هوا و جهتگیری اجتماعی درست در نقطه مقابل «طهران: روزهای آشنایی» قرار دارد.